تلاقي اشک و لبخند، چشم هاي بسته ،سکوتي سرشار از عشق، بلنداي نگاهي از مهر، زمزمه ي آيينه ها


مي شکفد بهار در چشم هاي باران و عمق دلتنگي که وسعتش را به رخ چشمانت مي کشاند


همچون کودکي مضطرب در دل کوير وحشت، آنگاه که زانوان خسته از نا اميدي بر زمين مي گذارد و


دستاني تهي که ستون افکار به درد نشسته . خنکاي آبي زلال در کوير سوخته و خسته .


محو مي کند از وجود تمام خستگي سالها دويدن و هراسيدن را .


لحظاتي چون پروانه اي که از پيله ي تنيده بر روزهاي بودن رها شده و بال زدن عشق را در شوق آسمان آبي به ذوق سرشار از رهايي


و عشق . به جان نقش مي زني بودن در دل عشقي پاک و طوفاني را


کبوتري که پرواز را از ياد برده ، حال زير باران چشمها در خروش رعد نهان دل به درياي طوفاني مي زند 


 آرام مي گيرد در آبي بي کرانه ي هستي ،رهاي رها، خالي از سنگيني تمام غمها .


 در آرامش لحظات طوفاني  ،در نفوذ دلتنگي تا عمق باورهاي احساس ،درحسي سبک از تمام غصه ها ،در رهايي از تمام دلتنگي ها آرام


و بي صدا لبخند مهمان چشمهاي باران ميشود .


 آرام ميکند خنکاي زلال عشق ،کوير تشنه .


مي بارد چشمهاي پاييزي در دل بهار در لبخند اشک .


 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خانه کارگرشهرستان راور استان کرمان ثبت شرکت ، ثبت برند 09129401482 ثبت شرکت مهرآوید Katy وبلاگ شخصی مهدی فلاحی Patrick سرمایه داری Michael خرید فالوور ارزان آوای پرستو آذربایجان بلاگ