چقدر سخت مي گذرد روزهاي دور شدن. روزهاي فاصله ها.


شايد تن تبدار اين روزها تاوان دور شدن از نگاه مهرباني است که وجودش  را به راحتي در گذر ثانيه هاي فرار به فراموشي سپرديم


خطوط منحني زاويه هاي خسته چهار ضلعي هاي به خمودي نشسته


 شعرهاي بي وزن قافيه هاي در هم ريخته سطرهاي آشفته و غربت انتظار در جاده ي مه گرفته


  زود بود جاي گرفتن نشان جاده ي زمستان عمر بر تارهايي که آسمان شب را تداعي مي کند .


زيبايي آسمان شب به ستاره هايش است ولي نشانش بر دل زمين در ميان گندمزارهاي وحشي فرياد گذر عمر است .


شايد گذر آرزوهاست  بر دشت دل که جا پاي سفيد خود را بر گيسوان رها در باد به رخ  دلتنگي زمان مي کشاند .


و چشماني که دل خسته از تماشاي دنياي حيران، قابي از آيينه ي گذر زمان را همدم خود کرده .


سخت است بر بلنداي  سرو بهار که آبي باور را رنگين کمان مي بخشد


 ديدن  ستاره هاي شب بر گذر عمر و چشماني که پذيراي مهماني خسته  از جنس شيشه اي زمان گشته.



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فرار بارداری و زایمان خاص ترین مخاطب دنیام :) مطالب آموزشي حسابدراي مالي بوک ساپلای باميلو مجله اینترنتی 24 خبر Michele